صدای انفجار آمد و سنگرش رفت هوا. هرچه صدایش زدیم جواب نداد.
سرش شده بود پر از ترکش. توی جیبش یک کاغذ بود که نوشته بود :((
گناهان هفته : شنبه : احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل
یکشنبه : زود تمام کردن نماز شب
دو شنبه : فراموش کردن سجده ی شکر یومیه
سه شنبه : شب بدون وضو خوابیدن
چهارشنبه : در جمع باصدای بلند خندیدن
پنج شنبه : سلام کردن فرمانده زود تر از من
جمعه : تمام کردن صلوات های مخصوص جمعه و رضایت دادن به هفتصد تا.))
اسمش ( حسینی ) بود . تازه رفته بود دبیرستان .
اگر می خواهیم گناه کنیم ، لا اقل مثل این ها گناه کنیم .
همه ی ماها گناه میکنیم.شهدا هم گناه میکنند. ولی این کجا و آن کجا !!!!!
گناهان این ها کارهایی است که ما به راحتی انجام میدهیم.
مثلا گناه جمعه ی این شهید ثوابی است که عمرم من انجام نداده ام.
یک بار بیایید ، اعمال خود را بررسی کنیم.به آنها فکر کنیم.و اگر دوست داشتیم آنها را روی کاغذ بنویسیم.
حالا اگر جرئت کردیم آن را در خانه قایم کنیم.
بس که گناهان کوچک و بزرگ انجام داده ایم ، جرئت قایم کردن آن را هم نداریم از ترس اینکه کسی آنرا پیدا کند و آبرویمان برود.
این حرفی است که معمولا به خودم میزنم و اون اینکه:شهادت را الکی به کسی نمی دهند.
نظرات شما عزیزان:
به نظر من این تنها وبلاگی که تو ایران است و ما می تونیم به راحتی حرف دلمون را بزنیم .
پاسخ:دوست عزیز سلام.نظر لطفتونه.ما بی صبرانه منتظر حرف های دلتان هستیم.
التماس دعا
موفق باشيد - ياحق
پاسخ:سلام.نظر لطفتونه.شما هم موفق باشید.
پاسخ:سلام.نظر لطفتونه.ما شمارا لینک کردیم . خوشحال میشم شما هم مارا لینک کنید.
برچسبها: